صحابی است و اوزری از کانی بیرون کرد و به رسول صلوات الله علیه هدیه برد و ظاهراً نام او ابوالحصین با صاد مهمله باشد. اصطلاح صحابه، جمع «صحابی»، به گروهی از مسلمانان صدر اسلام گفته می شود که با پیامبر اسلام (ص) همراه بودند، ایمان آوردند و در اسلام باقی ماندند. این افراد تأثیر عمیقی در شکل گیری جامعه اسلامی، نگارش قرآن، و گسترش اصول عقاید اسلامی داشتند. از نظر تاریخی و مذهبی، صحابه منبعی معتبر برای شناخت دین و آموزه های پیامبر اکرم محسوب می شوند.
صحابی است و اوزری از کانی بیرون کرد و به رسول صلوات الله علیه هدیه برد و ظاهراً نام او ابوالحصین با صاد مهمله باشد. اصطلاح صحابه، جمع «صحابی»، به گروهی از مسلمانان صدر اسلام گفته می شود که با پیامبر اسلام (ص) همراه بودند، ایمان آوردند و در اسلام باقی ماندند. این افراد تأثیر عمیقی در شکل گیری جامعه اسلامی، نگارش قرآن، و گسترش اصول عقاید اسلامی داشتند. از نظر تاریخی و مذهبی، صحابه منبعی معتبر برای شناخت دین و آموزه های پیامبر اکرم محسوب می شوند.
ابوالحسن علی بن حمزه بن عبدالله بن عثمان بن فیروز یا علی بن حمزه بن عبدالله بن بهمن بن فیروز. یکی از ائمۀ قرائت است. (منتهی الارب). نام شخصی است قاری و نحوی مشهور که او اکثر کساء یعنی گلیم می پوشید. (غیاث اللغات) (آنندراج). یکی از قراء سبعه و استاد لغت و نحو است مولد او کوفه بود و نزد خلیل ادب عربی را فراگرفت نژاد وی ایرانی است و از مردم سواد و عراق است پس از حمزه بن زیادت ریاست قاریان قرآن را در کوفه داشت و حمزه به او اعتماد بسیار داشت و امام احمد حنبل که از وی روایت کرده است می گفت من راستگوتر از کسائی ندیده ام و شافعی گوید کسی که در نحو دانشمند شود جیره خوار کسائی بوده است. گروهی او را از دهکدۀ کسایا دانسته اند، ولی قول اول صحیحتر است. قرائت کسائی در نزد عبدالرحمن ابولیلی و حمزه بن حبیب بودو هرجا در قرائت با حمزه مخالفت داشت براساس قرائت ابولیلی بود زیرا ابولیلی حروف را چون علی علیه السلام قرائت می کرد. کسائی از قاریان کوفه بود در ابتدا قرائت حمزه را به مردم می آموخت پس از مدتی برای خویش قرائتی برگزید و در خلافت هارون آن را به مردم آموخت و مردم در این زمان قرآن به قرائت وی می خواندند وی به امر هارون مأمور تعلیم امین و مأمون شد و این دو وی را سخت حرمت می داشتند و کفش پیش پایش جفت می کردند. و در سفری که هارون به دفع رافع به خراسان می رفت کسائی را با محمد بن حسن فقیه همراه برد، چون به ری رسیدند محمد بن حسن و کسائی بیمار شدند و هردو در یک روزوفات یافتند (198 ه. ق) و گور هردو در ری است. کتابهای زیر از اوست: کتاب معانی القرآن، کتاب مختصر النحو، کتاب القراآت، کتاب العدد، کتاب النوادر الکبیر، کتاب النوادر الاوسط، کتاب النوادر الاصغر، کتاب مقطوع القرآن و موصوله، کتاب اختلاف العدد، کتاب المصادر، کتاب اشعار المعایاه و طرائقها، کتاب الهاآت المکنی بها فی القرآن، کتاب الحروف. رجوع به الفهرست ابن الندیم و الاعلام زرکلی ج 2 و معجم المطبوعات ج 2 شود
ابوالحسن علی بن حمزه بن عبدالله بن عثمان بن فیروز یا علی بن حمزه بن عبدالله بن بهمن بن فیروز. یکی از ائمۀ قرائت است. (منتهی الارب). نام شخصی است قاری و نحوی مشهور که او اکثر کساء یعنی گلیم می پوشید. (غیاث اللغات) (آنندراج). یکی از قراء سبعه و استاد لغت و نحو است مولد او کوفه بود و نزد خلیل ادب عربی را فراگرفت نژاد وی ایرانی است و از مردم سواد و عراق است پس از حمزه بن زیادت ریاست قاریان قرآن را در کوفه داشت و حمزه به او اعتماد بسیار داشت و امام احمد حنبل که از وی روایت کرده است می گفت من راستگوتر از کسائی ندیده ام و شافعی گوید کسی که در نحو دانشمند شود جیره خوار کسائی بوده است. گروهی او را از دهکدۀ کسایا دانسته اند، ولی قول اول صحیحتر است. قرائت کسائی در نزد عبدالرحمن ابولیلی و حمزه بن حبیب بودو هرجا در قرائت با حمزه مخالفت داشت براساس قرائت ابولیلی بود زیرا ابولیلی حروف را چون علی علیه السلام قرائت می کرد. کسائی از قاریان کوفه بود در ابتدا قرائت حمزه را به مردم می آموخت پس از مدتی برای خویش قرائتی برگزید و در خلافت هارون آن را به مردم آموخت و مردم در این زمان قرآن به قرائت وی می خواندند وی به امر هارون مأمور تعلیم امین و مأمون شد و این دو وی را سخت حرمت می داشتند و کفش پیش پایش جفت می کردند. و در سفری که هارون به دفع رافع به خراسان می رفت کسائی را با محمد بن حسن فقیه همراه برد، چون به ری رسیدند محمد بن حسن و کسائی بیمار شدند و هردو در یک روزوفات یافتند (198 هَ. ق) و گور هردو در ری است. کتابهای زیر از اوست: کتاب معانی القرآن، کتاب مختصر النحو، کتاب القراآت، کتاب العدد، کتاب النوادر الکبیر، کتاب النوادر الاوسط، کتاب النوادر الاصغر، کتاب مقطوع القرآن و موصوله، کتاب اختلاف العدد، کتاب المصادر، کتاب اشعار المعایاه و طرائقها، کتاب الهاآت المکنی بها فی القرآن، کتاب الحروف. رجوع به الفهرست ابن الندیم و الاعلام زرکلی ج 2 و معجم المطبوعات ج 2 شود
عاملی، ابن محمد طاهر بن عبدالحمید بن موسی. فقیه شیعی اصفهانی. در اواخر دولت صفویه در اصفهان بزاد و هم در آنجا پرورش یافت و از بیشتر علمای آن زمان مانند مجلسی و جزائری و حر عاملی و ملا محسن فیض کاشانی اجازۀ روایت یافت و در آخر عمر ساکن نجف اشرف بود. او را کتب بسیار است از جمله: شرح مفاتیح و شرح کفایه و رسائل مختلفه. وفات او پس از سال 1129 هجری قمری بود، چه در این سال از شرح کتاب مفاتیح فراغت یافته است
عاملی، ابن محمد طاهر بن عبدالحمید بن موسی. فقیه شیعی اصفهانی. در اواخر دولت صفویه در اصفهان بزاد و هم در آنجا پرورش یافت و از بیشتر علمای آن زمان مانند مجلسی و جزائری و حر عاملی و ملا محسن فیض کاشانی اجازۀ روایت یافت و در آخر عمر ساکن نجف اشرف بود. او را کتب بسیار است از جمله: شرح مفاتیح و شرح کفایه و رسائل مختلفه. وفات او پس از سال 1129 هجری قمری بود، چه در این سال از شرح کتاب مفاتیح فراغت یافته است
محمد بن یوسف عامری. یکی از فلاسفۀ خراسان شاگرد ابوزید بلخی و معاصر ابوعلی سینا. او سفری به بغداد کرد و بازگشت و پنج سال به ری در خدمت ابن عمید بزیست آنگاه بخراسان شد وبا ابوعلی بن سینا مکاتبه پیوست چنانکه یکی از تصنیفات بوعلی جواب اسئلۀ عامری است. و ابوالحسن را بر کتب ارسطو شروح است و از کتب اوست: الامد علی الابد
محمد بن یوسف عامری. یکی از فلاسفۀ خراسان شاگرد ابوزید بلخی و معاصر ابوعلی سینا. او سفری به بغداد کرد و بازگشت و پنج سال به ری در خدمت ابن عمید بزیست آنگاه بخراسان شد وبا ابوعلی بن سینا مکاتبه پیوست چنانکه یکی از تصنیفات بوعلی جواب اسئلۀ عامری است. و ابوالحسن را بر کتب ارسطو شروح است و از کتب اوست: الاَمد علی الابد
علی بن محمد بن حسین بن خدام خدامی، مکنی به ابوالحسن. سمعانی میگوید: وی از خاندان خدامی است و از جدش ابوعلی حسین بن خضر نسفی و ابوالفضل کاغذی و جزآن دو حدیث کرد. مرگ او به سال 493 هجری قمری اتفاق افتاد. صاعد بن مسلم برای من (= سمعانی) از او روایت کرد. (از انساب سمعانی)
علی بن محمد بن حسین بن خدام خدامی، مکنی به ابوالحسن. سمعانی میگوید: وی از خاندان خدامی است و از جدش ابوعلی حسین بن خضر نسفی و ابوالفضل کاغذی و جزآن دو حدیث کرد. مرگ او به سال 493 هجری قمری اتفاق افتاد. صاعد بن مسلم برای من (= سمعانی) از او روایت کرد. (از انساب سمعانی)